آیلینآیلین، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 21 روز سن داره

دختر مثل ماه ما

فردوسی

آیلین بر سر مزار شاعر بزرگ فردوسی اواسط آبان یه روز جمعه مسغول بازی با آب سرد حوض ها ول کنم نبودی    اون قدر شیطونی کردی که نتونستیم یک عکس خوب ازت بگیریم کلا همه حواست به آب بود فقط این جا هم محو تماشای تابلوهای قصه های شاهنامه بودی     زندگی همهمه مبهمی از خاطره هاست  هر کجا خندیدیم زندگانی آن جاست دوست دارم همه بود نبودم     ...
3 دی 1392

دومین یلدای آیلین جان

قدمی مانده به یلدا به شب خاطره انگیز و بلند به سپیدی زمستان و اناری که دلش قصه ی یکرنگی هاست … .   دومین شب یلدا ت هم از راه رسید دخترکم دوستت دارم  به امید یلداهای خیلی خیلی بیشتر در کنار هم  تو پست بعدی با عکسای جدیدت میام البته این عکست هیچ ربطی به شب یلدا نداره آخه وسط  تابستون گرفته شده زمستان هر چقدر هم سرد باشد؛ من در گرمای آغوش تو ظهر تابستان را قدم می زنم! یلدایتان مبارک آیلین در دومین شب یلدای عمرش  1سال و 5 ماه و 11 روزست ...
30 آذر 1392

آیلین عصبانی

آیلین این روزا خیلی عصبانی شده خیلی بلا بازیگوش و نق نقی واسه همین وقت نمیکنم زیاد پای سیستم بشینم هرچه زودتر سر اولین فرصت بر میگردم هوای مشهد سرد شده من آیلین هر دو مریض شدیم تا فرصت بعدی ...
26 آذر 1392

نشستن روی....وکلی عکس

تا تورادیدم ندادم دل به کس عاشقم کردی به فریادم برس عادت کردی روی هر چیزی که قابل نشستن میشینی مثل سطل و.... این جاهم روی سطل زباله خالی البته نشستی ببین       پا تو کفش عروسک!!!! عاشق ماکارونی هستی ببین چه طوری میخوری مامانی       ای شیطونم  امان از دست تو که دلت میخواد همیشه بری توی یه چیزی بشیننی و با سختی ازش بیای بیرون وقت خواب تازگی ها عروسکاتو بغل میگیری و میخوابی بدون اونا نمیای بخوابی.. تا بابا رضا میاد خونه گوشی و کلاه و تسبیحشو باید بده به دخملی تا این جوری ازشون استفاده کنه اینم از تیپ زم...
19 آذر 1392

17 ماهگی ماهکم

یک نکته بگویمت به تحقیق بسنج  اگر عاقل و کاملی مرنجان و مرنج         بگزار لبخند تو دنیا را تغییر دهد نه دنیا لبخندت را       17 ماهگیت مبارک گلکم       پروردگارا تو تکراری ترین حضور روزگار منی و من عجیب به آغوش تو از آن سوی فاصله ها خو گرفته ام تنهایم مگذار حتی لحظه ای      ...
19 آذر 1392

نیشابور

جمعه پیش با هم دیگه سه تایی رفتیم نیشابور خیلی خوش گذشت اینم عکساش       خونه مامان بزرگ     خونه مامان بزرگ خونه عمه مطهره   النا دختر مو طلایی عمه جون بابایی و النا جون           دوست دارم نفسم همه کسم     ...
18 آذر 1392