آیلینآیلین، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 11 روز سن داره

دختر مثل ماه ما

یه جمعه دیگه..

اون روز جمعه سه تایی رفته بودیم پارک یه مانور آتش نشانی توی پارک داشت برگزار میشد و کلی آتیش و دود بود ما اونجا فهمیدیم که شما از دود میترسی   اول داشتی با وسایل ورزشی بازی میکردی؟؟؟!!!!     یه هو دود بلند شد رو تو برگردوندی تا ببینی از کجای؟     بعد گفتی میتشم و بلندشدی تا فرار کنی     هرچی میگم مامانی آتیش ترس نداره گوش نمیکردی!!     و دور تر میشدی       اومدی پایین تر و روی یک وسیله دیگه نشستی       چون عشق فرمون و رانندگی و ماشینی بیشتر با این بازی میکردی &nb...
4 تير 1393

توی کمد چیکار میکنی؟؟؟

اون روز بعذ از طهر گفتم یه کم سرم خلوت تر شده خونه هارو مرتب کنم داشتم کمد جمع و جور میکردم و طبقه هاشو تمیز میکردم اومدم طبقه هارو بزارم سر جاش که دیدم آیلین رفته تو کمد و داره با خودش بازی میکنه         تا داد زدم که ای وای شیشه هاشو نشکنی سری اومدی بیرون و کلی غر غر کردی که میخوام بازی کنم         الهی من فدات شم آخه چه قد شما شیطونید     آیلین رفته پارک     توی پارک اصلا یک لحطه هم وانمیستی دائم در حال ورجه وورجه ای     اینجا بهت گفتم بسه بشین دیگه خسته نشدی؟ تو هم فورا ...
4 تير 1393

23 ماهه که هستی

دختر زیبای من 23 ماهگیت مبارک    حرف ها و شیرین زبانی هایت زندگی را به کامم شیرین میکند و این روزها که در آستانه 2 ساله شدنت است فکر ترک دادنت از شیر و گرفتنت از پوشک عجیب ذهن مادرانه ام را در گیر کرده در واقع گمراهم نمیدانم از کجا باید شروع کنم گل دختر مامان حرفهایی که میزنی ولی ناموزون اون روز میگی ناخونا میخام ؟؟؟ من و بابایی متعجب ناخونا چیه؟؟؟ بعد از کلی تحقیق متوجه شدیم منظورت تخمه آره به تخمه میگی ناخونا  به عقب میگی عبق  به چسبیده میکی چپسیده ...
25 خرداد 1393

بهار رو به اتمام

سلام عزیز دل مامان و بابا خوبی قشنگم این روزهای بهار داره تند و تند میگذره و بهار رو به اتمام ماشاالله شما بزرگ و بزرگ تر میشی و قد میکشی و قند توی دل من و بابا رضا آب میکنی امیدم نفسم اون قدر بلبل   زبون شدی که حد نداره ماشاالله همه میگن که خیلی خوب حرف میزنی و همه چی رو میگی دیروز روی لباست عکس یه کفش دوزک بود هی اشاره میکنی و میگی کفش کفش   من بعد از 5 دقیقه تازه فهمیدم منظورت چیه   بغلت کردم و کلی بوسیدمت باورت نمیشه گاهی بغلت میکنم و بو میکنم عطر تنت رو منو به روزهای کودکی خودم میبره این بوی اهورایی   گل دختر مامان این ر...
16 خرداد 1393

عروسی عروسی

عکسهای عروسی عمه   آیلین اصلا اجازه نمیداد ازش   عکس بگیرم  اینم کل عکسهای خوب آیلین جون   شب قبل عروسی و مراسم حنا بندون عروس آیلین جون  اجازه نمیداد ازش عکس بگیرم و   همش قیافشو این طوری میکرد     شب عروسی و دخمل عروس ملوس خودم          تنها عکسی که خوب افتادی همینه بقیه عکسها همش در   حال حرکت و بازی بودی           تو مرا به عصر حجر بر میگردانی زمانی   که آدم چای را...
14 خرداد 1393

حرم امن رضا

مامان بزرگ و بابا بزرگ اومده بودن مشهد و ما باهم به پابوس امام رضا   رفتیم و شما کلی بازی کردی و از اون به بعد همش میگی بریم حرم    آخه حرم جای آب بازی مامان جون         آیلین دیگه از سینک ظرفشویی پایین بیا نیست.     میگم بیا پایین میگه بزا کفشامو بشورم       آخرم اجازه ندادی با این گل یه عکس خوشگل ازت بگیرم       خدایا یادم بده یادم باشه یادت باشم... ...
14 خرداد 1393

روز پدر مبارک...........

              دست همیشه به معنای آغوش نیست ! گاهی فقط امنیت است . . . فقط مثل «دست پـــــــــــدر» !!! پدر عزیزم سایه ات روی سرم دوستت دارم                                                        وبرای رضای خوب خودم                                تا بداند که چه قدر دوستش دارم من نمی‌فهمم چرا هیچ کس نمینویس...
22 ارديبهشت 1393

بهارو بهار من

می بویم گیسوانت را      تا فرشته ها حسودی کنند     شانه میزنم موهایت را تا حوری ها سرک بکشند از بهشت برای   تماشا   شعر میگویم برای تو تا کلمات کیف کنند و مست شوند   و برقصند...     آیلین وصبا مشغول بازی   آیلین گفتم بلا شده این روزا در حال بالا رفتن از در و دیوار و میز و پا تختی ...
20 ارديبهشت 1393