ناقلای من
عادت یا عشق نمیدونم نمیتونم نبینمت نمیتونم حتی یه شب به تنهایی بسپرمت
عادت یا عشق اما بدون مثل نفس دوست دارم خودم اگه از یاد برم تورو به خاطر میارم
این روزا خیلی ناقلا شدی ببین اینم نشونش
میری توی جعبه میشینی و در نمیای!!!
میگی منو بزار توی سینک ظرف شویی و پایینم نمیای
میگی همه چیزو بده خودم بخورم این طوری مثلا وای وای وای
تا حواسم پرت میشه میری روی تخت تازه دیروزم از روی تخت افتادی و سرت زخمی شد حالا عکسشو واست میزارم
وقتی هم میریم پارک میگی دستمو ول کن تا خودم برم این ور اون ور
اینم از مجلس عروسی دوست بابا که سر منوبردی از بس گفتی نای نای نای نای
نیشابورم تا میریم فقط توی حیاط آرومی چون به همه چیز دسترسی داری
این جا هم خونه عمه است عاشق این توپای رنگی شده بودی
آیلین و ملینا جان دختر خالش
اینم سروش جان پسر خاله آیلین که دائم تو سر وکله هم میزنن