آیلینآیلین، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 16 روز سن داره

دختر مثل ماه ما

بهار رو به اتمام

سلام عزیز دل مامان و بابا خوبی قشنگم این روزهای بهار داره تند و تند میگذره و بهار رو به اتمام ماشاالله شما بزرگ و بزرگ تر میشی و قد میکشی و قند توی دل من و بابا رضا آب میکنی امیدم نفسم اون قدر بلبل   زبون شدی که حد نداره ماشاالله همه میگن که خیلی خوب حرف میزنی و همه چی رو میگی دیروز روی لباست عکس یه کفش دوزک بود هی اشاره میکنی و میگی کفش کفش   من بعد از 5 دقیقه تازه فهمیدم منظورت چیه   بغلت کردم و کلی بوسیدمت باورت نمیشه گاهی بغلت میکنم و بو میکنم عطر تنت رو منو به روزهای کودکی خودم میبره این بوی اهورایی   گل دختر مامان این ر...
16 خرداد 1393

عروسی عروسی

عکسهای عروسی عمه   آیلین اصلا اجازه نمیداد ازش   عکس بگیرم  اینم کل عکسهای خوب آیلین جون   شب قبل عروسی و مراسم حنا بندون عروس آیلین جون  اجازه نمیداد ازش عکس بگیرم و   همش قیافشو این طوری میکرد     شب عروسی و دخمل عروس ملوس خودم          تنها عکسی که خوب افتادی همینه بقیه عکسها همش در   حال حرکت و بازی بودی           تو مرا به عصر حجر بر میگردانی زمانی   که آدم چای را...
14 خرداد 1393

حرم امن رضا

مامان بزرگ و بابا بزرگ اومده بودن مشهد و ما باهم به پابوس امام رضا   رفتیم و شما کلی بازی کردی و از اون به بعد همش میگی بریم حرم    آخه حرم جای آب بازی مامان جون         آیلین دیگه از سینک ظرفشویی پایین بیا نیست.     میگم بیا پایین میگه بزا کفشامو بشورم       آخرم اجازه ندادی با این گل یه عکس خوشگل ازت بگیرم       خدایا یادم بده یادم باشه یادت باشم... ...
14 خرداد 1393

برمیگردم

سلام به همه ما این روزا مشغول آماده کردن خودمون برای عروسی عمه آیلینیم واسه همین وقت نمیکنم زیاد پای نت بشینم ان شا ا... بعد از 8 خرداد که به سلامتی عروسی تموم شه میام با کلی حرف جدید
5 خرداد 1393

روز پدر مبارک...........

              دست همیشه به معنای آغوش نیست ! گاهی فقط امنیت است . . . فقط مثل «دست پـــــــــــدر» !!! پدر عزیزم سایه ات روی سرم دوستت دارم                                                        وبرای رضای خوب خودم                                تا بداند که چه قدر دوستش دارم من نمی‌فهمم چرا هیچ کس نمینویس...
22 ارديبهشت 1393

بهارو بهار من

می بویم گیسوانت را      تا فرشته ها حسودی کنند     شانه میزنم موهایت را تا حوری ها سرک بکشند از بهشت برای   تماشا   شعر میگویم برای تو تا کلمات کیف کنند و مست شوند   و برقصند...     آیلین وصبا مشغول بازی   آیلین گفتم بلا شده این روزا در حال بالا رفتن از در و دیوار و میز و پا تختی ...
20 ارديبهشت 1393