آیلینآیلین، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 12 روز سن داره

دختر مثل ماه ما

ماه من به زمین خوش آمدی

امشب چه نازدانه گلی در چمن رسید  گویی بساط عشق مداوم به من رسید نور ستاره ای در شب تولدش  انگار که فرشته ای از ازل رسید   امروز خورشید شادمانه‏ ترین طلوعش را خواهد کرد و دنیا رنگ دیگری خواهد گرفت   قلبها به مناسبت آمدنت خوشامد خواهند گفت فرشته آسمانی سالروز  زمینی شدنت مبارک . . .   آیلین جان ماه دختر زیبارویم تولدت مبارک تازه شدن نفسهاتو شکر میگویم   امسالم چون مثل سال پیش 20 تیر افتاده توی ماه خدا تصمیم گرفتیم جشن تولدت رو بزاریم برای بعد ماه رمضون آخه سال پیش توی ماه رمضون بعد از افطار تولد...
20 تير 1393

ترک عادت

          سلام عزیزکم یک هفته قبل از دو ساله شدنت تصمیم گرفتم از شیر بگیرمت که تصمیم به حق  عجیب و سختی بود و خلاصه ترک شدی از خوردن شیره جانم که چه دلبرانه میخوردی و من چه عاشقانه حض میبردم از این همه مهری که خدای عزوجل در وجود مادرانه ام ریخته... روزهای اول تولد سینه های ورم کرده درد نوشیدن شیر و آخ های گاه و بی گاه ولی با عشق با عشق با عشق... روزهای بعد آرامش و خوابیدن کنار طفل کوچکت او میمکید و تو به خواب ناز میرفتی و او هم آرام میگرفت و میخوابید.روزهای بعد کمی بزرگتر شده بودی چشم در چشم مادر میشدی گاهی میخندیدی گاهی دستهای کوچکت را به هم گره میدادی و گاهی با پاهایت بازی میکردی می م...
20 تير 1393

مهربانم

مهربانیت را مرزی نیست...   یقین دارم قبل از آفرینشت                                                   فرشته ای قلبت را بوسیده...       شیطون بلای من تورو با تمام زیبایی هایت با تمام پاکی هایت به خدای گیلاس های قرمز تابستان میسپارم   خودش پشت و پناهت باشد هیچ نگرانی ندارم   تابستانت خنک همچون آب سرد قنات ها ...
4 تير 1393

یه جمعه دیگه..

اون روز جمعه سه تایی رفته بودیم پارک یه مانور آتش نشانی توی پارک داشت برگزار میشد و کلی آتیش و دود بود ما اونجا فهمیدیم که شما از دود میترسی   اول داشتی با وسایل ورزشی بازی میکردی؟؟؟!!!!     یه هو دود بلند شد رو تو برگردوندی تا ببینی از کجای؟     بعد گفتی میتشم و بلندشدی تا فرار کنی     هرچی میگم مامانی آتیش ترس نداره گوش نمیکردی!!     و دور تر میشدی       اومدی پایین تر و روی یک وسیله دیگه نشستی       چون عشق فرمون و رانندگی و ماشینی بیشتر با این بازی میکردی &nb...
4 تير 1393

توی کمد چیکار میکنی؟؟؟

اون روز بعذ از طهر گفتم یه کم سرم خلوت تر شده خونه هارو مرتب کنم داشتم کمد جمع و جور میکردم و طبقه هاشو تمیز میکردم اومدم طبقه هارو بزارم سر جاش که دیدم آیلین رفته تو کمد و داره با خودش بازی میکنه         تا داد زدم که ای وای شیشه هاشو نشکنی سری اومدی بیرون و کلی غر غر کردی که میخوام بازی کنم         الهی من فدات شم آخه چه قد شما شیطونید     آیلین رفته پارک     توی پارک اصلا یک لحطه هم وانمیستی دائم در حال ورجه وورجه ای     اینجا بهت گفتم بسه بشین دیگه خسته نشدی؟ تو هم فورا ...
4 تير 1393

23 ماهه که هستی

دختر زیبای من 23 ماهگیت مبارک    حرف ها و شیرین زبانی هایت زندگی را به کامم شیرین میکند و این روزها که در آستانه 2 ساله شدنت است فکر ترک دادنت از شیر و گرفتنت از پوشک عجیب ذهن مادرانه ام را در گیر کرده در واقع گمراهم نمیدانم از کجا باید شروع کنم گل دختر مامان حرفهایی که میزنی ولی ناموزون اون روز میگی ناخونا میخام ؟؟؟ من و بابایی متعجب ناخونا چیه؟؟؟ بعد از کلی تحقیق متوجه شدیم منظورت تخمه آره به تخمه میگی ناخونا  به عقب میگی عبق  به چسبیده میکی چپسیده ...
25 خرداد 1393