ترک عادت
سلام عزیزکم یک هفته قبل از دو ساله شدنت تصمیم گرفتم از شیر بگیرمت که تصمیم به حق عجیب و سختی بود و خلاصه ترک شدی از خوردن شیره جانم که چه دلبرانه میخوردی و من چه عاشقانه حض میبردم از این همه مهری که خدای عزوجل در وجود مادرانه ام ریخته... روزهای اول تولد سینه های ورم کرده درد نوشیدن شیر و آخ های گاه و بی گاه ولی با عشق با عشق با عشق...
روزهای بعد آرامش و خوابیدن کنار طفل کوچکت او میمکید و تو به خواب ناز میرفتی و او هم آرام میگرفت و میخوابید.روزهای بعد کمی بزرگتر شده بودی چشم در چشم مادر میشدی گاهی میخندیدی گاهی دستهای کوچکت را به هم گره میدادی و گاهی با پاهایت بازی میکردی می مکیدی میخوردی و کیفور میشدی ومادر (من)
زیر لب برایت 4 قل میخواندم و آیت الکرسی تا با وجودت عجین شود این آیات الهی
بزرگتر شدی قد کشیدی غذا میخوردی و نوپا شده بودی ولی دست بردار نبودی می آمدی و درآغوشم جای میگرفتی ومن با تمام وجود بوسه میزدم به پیشانیت و تو میخوردی شاد و خوشحال و سرمست ...
حالا 2 ساله میشدی دیگر باید این رشته شیرین قطع میشد برای خودت میگویم عزیز نازم تو جدا نشدی از من تو همیشه جاری در وجود مادرانه ام تو هنوز هم به آغوش من وابسته ای گلم میدانم فقط قد کشیده ای دیگر خدا هم ترک عادت را امر کرده پس چاره ای ندارم تلخی میزنم به شیرینی 2 ساله ات و تو دور میشوی از این همه شیرینی به ناچار ....
من اشک میریزم شاکر خدایم ولی اشک میریزم باز هم سینه های ورم کرده و آخ های گاه گاه و تو کم کم عادت میکنی و حال مادرانه من بهتر میشود
امیدم دخترکم 2 سال شیره جانم حلالت هدیه به روح پاک حضرت علی اصغر و مادر
صبورش
این روزها هنوزم بی تابی میکنی حق داری بی تابی های گاه گاهت را صبوری میکنم
خدایا شکرت