آیلینآیلین، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 21 روز سن داره

دختر مثل ماه ما

نشستن روی....وکلی عکس

تا تورادیدم ندادم دل به کس عاشقم کردی به فریادم برس عادت کردی روی هر چیزی که قابل نشستن میشینی مثل سطل و.... این جاهم روی سطل زباله خالی البته نشستی ببین       پا تو کفش عروسک!!!! عاشق ماکارونی هستی ببین چه طوری میخوری مامانی       ای شیطونم  امان از دست تو که دلت میخواد همیشه بری توی یه چیزی بشیننی و با سختی ازش بیای بیرون وقت خواب تازگی ها عروسکاتو بغل میگیری و میخوابی بدون اونا نمیای بخوابی.. تا بابا رضا میاد خونه گوشی و کلاه و تسبیحشو باید بده به دخملی تا این جوری ازشون استفاده کنه اینم از تیپ زم...
19 آذر 1392

17 ماهگی ماهکم

یک نکته بگویمت به تحقیق بسنج  اگر عاقل و کاملی مرنجان و مرنج         بگزار لبخند تو دنیا را تغییر دهد نه دنیا لبخندت را       17 ماهگیت مبارک گلکم       پروردگارا تو تکراری ترین حضور روزگار منی و من عجیب به آغوش تو از آن سوی فاصله ها خو گرفته ام تنهایم مگذار حتی لحظه ای      ...
19 آذر 1392

نیشابور

جمعه پیش با هم دیگه سه تایی رفتیم نیشابور خیلی خوش گذشت اینم عکساش       خونه مامان بزرگ     خونه مامان بزرگ خونه عمه مطهره   النا دختر مو طلایی عمه جون بابایی و النا جون           دوست دارم نفسم همه کسم     ...
18 آذر 1392

یه پست پاییزی

الهی نام تو مارا جواز و مهر تو مارا جهاز الهی شناخت تو مارا امان و لطف تو مرا عیان الهی تا از مهر تو اثر آمد همه مهر ها به سر آمد   سلام به روی ماه دخترم آیلینم ماهکم 2 تا دندون دیگه هم داری در میاری مبارک مامانی الان مجموعا 12 تا مروارید خوشگل توی دهن کوچولوت داری البته به خاطر همین 2تا مروارید این روزا خیلی عصبانی هستی آیلین مامان داره میوه میخوره نوش جونت گاهی وقتا اینجا جلوی در حمام میشینی و کلی با خودت همین جا بازی میکنی  این جاهم تو ی اتاق خودت داری بازی میکنی گل گلدونم بخند همیشه   ...
17 آذر 1392

فرهنگ لغات آیلین 16 ماهه ما

سلام عسل مامان امروز میخوام از فرهنگ لغاتت رو نمایی کنم آخه خیلی دیگه قشنگ کلمه هارو ادا  میکنی مامانی مامان------->مامان بابا---------->بابا مینا-------->مینا الو---------->الو  سلام------>دلام هاپو------->هاپو جوجه------>گوگو عذا یا هر چیز خوردنی-------> به به یا نیم نیم گل------->گل خداحافط--------->میگی در در یعنی میخوام برم بیرون دستاتم تند تند تکون میدی عکس------->عتس بالا--------> بالا عاشق اون تبلیغ بالا بالایی پا--------->پا دست-------> بله--------->وقتی شعر عمو زنجیر بافو میخونم میگی بله با صدای بلند به به نه نه...
13 آذر 1392

آیلین و بازی های کودکانه اش

گوش های خدا پر از آرزوست و دستانش پر از معجزه آرزویی کن شاید بزرگترین آرزوی تو کوچکترین معجزه  خداوند باشد  آیلین زیبایم تمام هستی ام شاد باشی و بس     این جا داری مینویسی الهی من قربون طرز نشستنت بشم   خانوم خانوما به مامانش کمک میکنه            آیلین عاشق دوچرخه بازی هر جا دوچرخه ببینه باید سوار شه   این جاهم آوردمت توی حیاط تا بازی کنی حسابی ...
13 آذر 1392

زیارت و ....

یه شب سرد پاییزی من و آیلین جون و بابا رضا و مامان بزرگ که از نیشابور اومده بودن رفتیم زیارت آقا امام رضا      تا دلت خواست این طرف و اون طرف رفتی و ما رو دنبال خودت کشون دی   نمیدونم علاقه پیدا کردی خودت تنهایی بری پشت میز ناهار خوری بشینی ناگفته نماند چند بارم افتادی ها این جا هم سطل اسباب بازی هاتو خالی کردی و قشنگ رفتی نشستی توش درم نمیای   میگن فلفل نبین چه ریزه     بشکن ببین چه تیزه قضیه شماس آویزون میزی دیگه این روزا کلا ...
27 آبان 1392

خزان آیلین جان

وقتی خوابی دلم واست تنگ میشه وقتی بیداری با خودم همش میگم کی میخوابی این چه وضعیه خودمم موندم توش آیلین خونه مامانی مشغول بازی وقتی آیلین خودش می خواد غذا بخوره آخ حرصمو در میاره آخ آخ آخ این جام مخفی گاهته هر وقت پیدات نیست اینجایی نمیدونم چه جذابیتی داره واست؟؟؟؟   دوست دارم قندو نباتم پروردگارا آلودگی های آدم ها از حدگذشته دنیا را چند روز تعطیل نمیکنی ...
27 آبان 1392

آیلین و جدیدترین عکس های پاییزی

سلام بهار زندگیم ا ون قدر شلوغی که اصلا وقت نمیکنم بیام و واست بنویسم                                خیلی دلم میخواد مثل بقیه مامانا منم از شیرین کاریهات و خاطراتت توی پستام بنویسم ولی شما اجازه نمیدی فقط وقتایی که خوابی میتونم بیامو عکساتو بزارم و حرفامو واست توی دفتر بنویسم و برات نگه دارم   
25 آبان 1392