دختر مثل ماه ما

اول بگم خوشمل یعنی خوشگل و خوشمزه بعدش بریم سر عکسای جدید دختر ماهم اولین باری که خودم بردمت حموم خیلی لذت بخش بود آخه تا قبل از این مامان بزرگات این زحمت رو میکشیدن این عکس بعد از حمامت گرفته شده البته دهن کوچولوت یه کم ماستی  داشتی غذا میخوردی       من نیازم تورو هر روز دیدنه واژه دوست دارم رو از لبات شنیدنه     زبون کوچولوتو فدا مامانی     ...

من فدای تو تنها تو بمان   جای مهتاب  به تاریکی شبها تو بتاب     ...

اینم عکسای دخملی ناز مامان و بابا توی خونه و توی پارک اردیبهشت 1392   عاشق فرمون ماشین و بوق زدنی الهی فداتون        من و تو تا نفس باشه من و تو     واست دلم واست تنم واست تموم زندگیم از تو دوباره من شدم باتو تموم شد خستگیم     بلا دختر طلا دختر چرا فضولی مامان جون ؟؟؟؟؟؟     ناز نگاتو قربون   آیلین و بابایی یه روز جمعه توی پارک......   ...

حرم امام رضا(ع) اون قدر نورانی که همیشه شمارو مجذوب خودش می کنه اینم عکسای آیلین جونی در حرم امام رضا ای شاه خوبان غریب همیشه آشنا خانواده ام را به خدایت میسپارم   ...

امشب شب آرزوهاست سال پیش من در حالی نماز شب آرزوهارو میخوندم که باردار بودم و قرار بود 5 روز دیگر برم واسه زایمان خداجونم  شکرت که آرزوی اون شبم هنوز به امسال شب آرزوها نرسیده برآورده شد نمیدونم چه طوری شکرت کنم واسه وجود دختری که به زندگی مون رنگی دوباره داد و از همه مهم تر صحیح و سالم به دنیا اومد فقط میگم تمام امیدم به توست همیشه و همه جا     الهی به امید رحمت و بزرگیت نفس میکشم فقط همین.....  تن سالم و روح سالم و از ما و دخترمون مگیر   مادر شدن یه نعمت بزرگ و آسمونی اینو نصیب همه کسایی که آرزوشو دارن بکن آرامش رو از زندگیامون کم نکن و از همه مهم تر کف دستت بنویس یا اباصال...

ا ینم آخرین عکس از هفت سین امسال که قبل از جمع کردنشون گرفتم امیدوارم امسال همش خنده باشه و سلامتی و دل خوش آمین       بهار 1392 آیلین جان   تمام اعتبار زندگی ام ! اعتبار آدم ها به حضورشان نیست به دلهره ای است که در نبودشان حس میشود     لبخندت نوید بخش زندگی من است همه کسم و شدی و بس   ...

نوروز 1392 هم به خوبی و خوشی تموم شد اینم چند تا عکس ار 13بدر آیلین جون اون روز هوا خوب بود ولی خیلی باد بود      آیلین و بابا و صباجون دختر عمو آیلین جون    الهی فدای روسری بستنت بشم مامان جون بهارت پرگل    ...

برای اولین بار قبل از شروع عید بود که پاهای نازتو لاک زدم آخه بابا جون میگفت لاک نزن گناه داره آلوده میشه پاهاش و دستاش ولی من بالاخره پاهاتو لاک زدم ولی دستاتو نزدم گفتم شاید توی دهنت ببری بد باشه همیشه آرزو داشتم پاها و دستای بچگی خودمو ببینم ولی کسی عکسی واسم نزاشته بود اینم از عکسای تو     اینم دستای نازت به امید نوازش های دخترونت در آینده    ...

گل نازم ما 4 فروردین اومدیم مشهد خیلی زود بود ولی بابا جون کار داشت اومدیم تا بقیه نوروزو توی مشهد سپری کنیم اینم چندتا از عکسات چه قدر پاک و معصوم خوابیدی عزیز دلم عاشقتم مامانی     ...